ای حسین بن علی ، از همه خوبان سری
واحد - شب هشتم محرم الحرام 1397
ای حسین بن علی
از همه خوبان سری
همچو بابایت علی
همچو زهرا مادرت از همه مظلوم تری
اکبرت در راه حق جان میدهد
رونقی بر دین و قرآن میدهد
اکبرت کو تا که بوسم روی او
بر زنم شانه به تار موی او
اصغرت کو تا که سیرابش کنم
لایی لایی گویم و خوابش کنم
لشکر کوفه و شام ایستاده
به تماشای شَه و شهزاده
به روی جسم پسر افتاده
همه گفتند حسین جان داده
اَلسلام ای کربلای پُر بلا
اَلسلام ای سرزمین نینوا
اَلسلام ای خاک پاکت نور عین
در تو آرامیده اربابم حسین
اَلسلام ای وادی شور و جنون
اَلسلام ای خاک تو گلگون زِ خون
اَلسلام ای لاله ی بی سر حسین
ای گل در خاک و خون پیکر حسین
اَلسلام ای تشنه کام کربلا
اَلسلام ای خامس آل عبا
آمدم تا در بغل گیرم گلم
آتش اندازم به پهنای دلم
آمدم تا عقده ی دل وا کنم
گفتگو با یوسف زهرا کنم
آمدم در دجله ات گیرم وضو
با تو ای بی سر شوم در گفتگو
آمدم تا خون بگریم در برت
از برای ساقی آب آورت
ساقی ات کو تا شوم قربان او
برطرف خون سازم از چشمان او
ساقی ات کو تا که گردم مست او
بوسه ای اکنون زنم بر دست او
اکبرت کو تا که بوسم روی او
بر زنم شانه به تار موی او
اصغرت کو تا که سیرابش کنم
لایی لایی گویم و خوابش کنم
ما گدائیم آن گدای آشنا
تا بگیری دست ما ای سرجدا
ما گدائیم آن گدای در گهت
آن به خاک افتاده در خاک رهت
دعوتم کردی بیایم کربلا
آمدم اما به سر شور و نوا
دعوتم کردی بیایم سوی تو
مست و لا یعقل شوم از بوی تو
کربلا را دیدم و محزون شدم
واله و دیوانه و مجنون شدم
کربلا را دیدم و قلبم شکست
بند از بندم به یکباره گسست
کربلا را دیدم و گریان شدم
از برای غربتت نالان شدم
نااُمیدم رد نکن از این درت
جان آن بشکسته پهلو مادرت
من که میدانم که خود خیلی بدم
دست خالی رد مکن از خود ردم
بدم اما شما را دوست دارم
همین باشد مدال افتخارم
مرا عشق حسین دیوانه کرده
جدا از خانه و کاشانه کرده
مپرس از من که بودم یا که هستم
گنهکارم ولی دل بر تو بستم
اگر باشد گناه عالمینم
چه غم دارم که غمخوار حسینم
دلم کاری به آب و گِل نداره
تو را داره دگر مشکل نداره
بدم اما گرفتار تو هستم
مگر هر کس که بد شد دل نداره
کجا ارباب ما فردا گذارد
غلامش روی آتش پا گذارد
میان شعله باشد این شعارم
خدایا من حسین را دوست دارم
در عشق دو دستگی نداریم
ما میل به خستگی نداریم
در نوکری حسین و عباس
ما بازنشستگی نداریم