غم توی چشات روی دلم بهونه پاشید
سنگین - شب عاشورای محرم الحرام 1398
غم توی چشات روی دلم بهونه پاشید
اشکام مثه بارون شد و روی گونه پاشید
این خیمه بسوزه هم کسی گله نداره
این زندگی از پشت در یه خونه پاشید
اون خونه که سوخت خونه ی امید دلم بود
این خیمه رو هم میگیره دور و برشو دود
بدرود حسینم ، برو داداش عزیزم
آهسته ولی پشت سرت اشک بریزم
بدرود حسینم ، نفسم ، صبر و قرارم
باید تورو به رَمل بیابون بسپارم
... مظلوم من حسین من ، ای نور هر دو عین من ...
وقتی همه عمر غصه ی زینبو میخوردی
داری میری ناموستو به کیا سپردی
عباس نیومد دلخوشی من به علم بود
ای کاش علمش رو واسه زینب می آوردی
دریا واسه آب رو نمیزد به چشمه و رود
آخ رفت و هوای حرم هم شده مه آلود
بدرود امیدم ، دیگه کردی نااُمیدم
من تا حالا صورت تورو خونی ندیدم
بدرود حسینم ، لبتو تشنه نبینم
ای کاش که گلوتو به زیر دِشنه نبینم
... مظلوم من حسین من ، ای نور هر دو عین من ...
دیدم دم گودال چه بلایی سرت اومد
دیدی چه بلایی به سر خواهرت اومد
پهلوت یه نفر دستشو به پهلو گرفته
پهلو نزن اینقدر به خدا مادرت اومد
مادر خودشو رسونده بود بالا سرت زود
اون لحظه ای که یکی با چکمه رو تنت بود
بدرود حسینم ، قاتل از رو سینه پاشد
توی بغل مادرمون سرت جدا شد
بدرود حسینم ، برو ای نیزه نشینم
باید تنِ تو زیر سُم اسب ببینم
... مظلوم من حسین من ، ای نور هر دو عین من ...
رفتی و دلم غمت رو با علقمه میگفت
رفتی و گلوت اسممو با زمزمه میگفت
یاد شب غسل مادرم افتادم الآن
وقتی پدرم به مادرم فاطمه میگفت
انگار گلم اومده بودی که بری زود
کز روز تولد به تنت رخت سفر بود
بدرود بهشتم ، مَلَکم ، روح بلندم
بندِ کفنت رو باید انگار ببندم
بدرود قرارم ، قمرم ، باغ و بهارم
باید بدنت رو توی تابوت بذارم
... مظلوم من حسین من ، ای نور هر دو عین من ...