زینب غم کشیده ، زینب قد کمونه
زمینه - شام غریبان محرم الحرام 1397
زینب غم کشیده ، زینب قد کمونه
بی تو بی علمدار حالا شام غریبونه
آه از این غریبی قلبم غرق خونه
بی تو بی علمدار حالا شام غریبونه
روی نیزست سرت داداش ، که تنهاست خواهرت داداش
غرورم له شده خیلی شبیه پیکرت داداش
دارم میسوزم از غمهات ، که خون میریزه از رگهات
شکستم سر شاید یه ذره همدردی کنم باهات
ببین یاور ندارم من تو هم داداش نداری سر
شدم من همسفر با شمر ببین دق میکنم آخر
... امون ای دل ، امون ای دل ، امون ای دل ...
تو رفتی اسیری سهم خیمه ها شد
پای دشمنا به حرم وا شد ، حرم وا شد
دستاشون همه پر از گوشواره ها شد
پای دشمنا به حرم وا شد ، حرم وا شد
تو رفتی شد حرم تنها ، اینا دور از چش سقا
با هر چی دستشون داشتن می افتادن به جون ما
تو رفتی آه و واویلا ، کشیدن موی دخترها
اونارو میکشیدن هی روی سنگ و روی خارا
نبودی که توی آتیش تموم خیمه ها میسوخت
که از معجر تا دامن ها و موی دخترا میسوخت
... امون ای دل ، امون ای دل ، امون ای دل ...
توی این شب تار هی قلبم میلرزه
من رو ناقه و تو روی نیزه ، روی نیزه
بین این همه مرد و چشمای هرزه
من رو ناقه و تو روی نیزه ، روی نیزه
ببین اشکای چشمامو ، رو دوشم بار غمهامو
ببین بستن غل و زنجیر به دور دست و پاهامو
دلم آروم نمیگیره ، رقیت داره میمیره
رباب با گریه روی نیزه ی اصغر شده خیره
چقدر سخته ببینم هی سرای روی نِی هارو
تو هم داداش ببینی که اسیری میبرن مارو
... امون ای دل ، امون ای دل ، امون ای دل ...