ای آفتاب مِهر تو روشنگر وجود
ای آفتاب مِهر تو روشنگر وجود
در پیشگاه حکم تو ذرات در سجود
ای میر عسکری لقب ، ای فاطمی نسب
آن را که نیست مِهر تو از زندگی چه سود
تاریخ تابناک حیاتت گر اندک است اما
بر دفتر مفاخر اسلامیان فزود
عیسی دمی و پرتو رأی منیر تو
زنگار کفر از دل نصرانیان زدود
این افتخار گشته نصیبت که از شرف
در خانه ی تو مصلح کل دیده برگشود
ای قبله ی مراد که در برکة السَّباع
شیران به پیش پای تو آرند سر فرود
قربان دیده ای که به بزم تو فاش دید
جای قدوم عیسی و موسی و شیث و هود
قرآن ناطقی تو و قرآن پاک را
اَلحق مفسری زِ تو شایسته تر نبود
دشمن بدین کلام ستاید تو را که نیست
در روزگار چون تو به فضل و کمال و جود
شادی به نزد مردم غم دیده نارواست
جان ها فدای لعل لبت که این سخن سرود
مدح شما زِ عهده ی مردم برون بُوَد
ای خاندان پاک که یزدانتان ستود
از نعمت ولای شما خاندان وحی
منت نهاد بر همگان خالق ودود
ای پور هادی ، ای حسن العسکری زِ لطف
بپذیر از مؤید دل خسته این درود