خزون شده بهارم ، در حال احتضارم
سنگین – شهادت حضرت معصومه (سلام الله علیها) 1396
خزون شده بهارم ، در حال احتضارم
آرزومه داداش بیای این لحظه ها کنارم
خسته و نیمه جونم ، رفته تاب و توونم
به زیر لب رضا رضا ، رضا رضا میخونم
کاشکی بشه داداش بیای سر بذارم رو زانوهات
کاشکی بشه ببینمت خیلی دلم تنگه برات
... رضا غریب الغربا ، غریب خواهرت بیا ...
ای نور عینم ای یار ، میرم خدانگهدار
از هجر تو ببین شده معصومه ی تو بیمار
افتاده بین بستر بر روی خاک غربت
بیا که داره جون میده با یه دل پُر حسرت
کاشکی میشد میومدی زمین نَمونه این سرم
آخه برای تو داداش تنها منم که خواهرم
... رضا غریب الغربا ، غریب خواهرت بیا ...
خسته ام از زمونه ، اشک چشام روونه
اگر که خوب نگاه کنی قد منم کمونه
شبیه عمه زینب پیکر پاره دیدم
تو راه ساوه از غم برادرام خمیدم
ولی نرفت جلو چشام سری به روی نیزه ها
برام نشد قم شام غم ، سیلی نخوردم از جفا
از کعب نِی حرفی نبود ، نبود محله ی یهود
برا رقیه بمیرم صورتمون نشد کبود
... آه و واویلا حسین ، آه و واویلا حسین ...
شاعر : امیرحسین سلطانی