فضه واست بمیره که پُر خونه چادرت
زمینه – شب سوم فاطمیه دوم 1396
فضه واست بمیره که پُر خونه چادرت
توی کوچمون شکسته شد پرت
دردتو میخرم به جون ، تو فقط نفس بزن
کار خونه هر چی هم باشه با من
نَه رمق مونده برام نَه حالی داری
میری آخر همه رو تنها میذاری
تا سحر چشم ترم واست میاره
تو نباشی مدینه صفا نداره
... سلام الله علیها حضرت زهرا ...
کاشکی حال تو خوب بشه ، کاشکی روبراه بشی
توی بستر افتادی چی میکِشی
کار خونه نکن بسه ، داری جون به لب میشی
الهی نبینمت که ناخوشی
پاشو باز قدم بزن جلو چشامون
به خدا تموم نمیشه گریه هامون
بمیره فضه برات که ناتوونی
نرو از کنارمون آخه جوونی
... سلام الله علیها حضرت زهرا ...
روتو از بچه ها نگیر ، بذار تا ببیننت
واسه زینبِ تو خوبه موندنت
کاشکی خانم بمونی و زینبو عروس کنی
بی بی چهره ی غمو عبوس کنی
تو گوشم مونده هنوز صدای آهت
جای پا مونده رو چادر سیاهت
تا صدام زدی بیا فضه خُزینی
دیدمت غرقِ به خون روی زمینی
... سلام الله علیها حضرت زهرا ...