ایل و تبارم از شما همیشه نون گرفته اند
واحد – جلسه هفتگی 1396/12/23
ایل و تبارم از شما همیشه نون گرفته اند
همراه ذکرت آقاجون همه جنون گرفته اند
دوباره گونه هام آقا خیسه از اوج گریه ام
آقا آدم شدم بگم سگ در رقیه ام
تویی تمام هستی ام جونم ، حرم تو شده خونم
همه عالم بدونن که سگ رقیه خاتونم
... حبیبی یا حسین ، حبیبی یا حسین ...
اسیر و مست و حیرون زیبایی روی تواَم
خودت هم آقا میدونی دخیل گیسوی تواَم
تو هیئتت دم میگیرم ، گریه و آه و ناله ام
از کوچیکیم تا به حالا سگ در سه ساله ام
پیشت آقا این دلم گیره ، اسم تو ذکر تکبیره
بی بی رقیه وقت مُردنم دستمو میگیره
... حبیبی یا حسین ، حبیبی یا حسین ...
رقیه ی سه ساله ات فرمانده ی لشکر ما
دست اباالفضل شما همیشه روی سر ما
اگه اجازه ام بدین میخونم از یار شما
تا از رقیه میخونم میاد علمدار شما
وجود من پر شده از احساس ، چه بویی پیچیده از یاس
خود رقیه هم میگه بخونید از عموم عباس
... حبیبی یا حسین ، حبیبی یا حسین ...