در کنج زندان بلا جان میسپارم
سنگین – شهادت امام موسی کاظم (علیه السلام) 1397
در کنج زندان بلا جان میسپارم
غیر از غم یاران خدایا غم ندارم
سر تا به پایم هم چشم بی آب گشته
چون مرغ پر بسته شده این حال زارم
در غصه و تاب و تبم
جانم رسیده بر لبم
خلصنی یا ربّ
باب الحوائج هستم اما خود گرفتار
من آشنای یارم و در بند اغیار
میسوزم و میسازم از جور زمانه
زندان به یاد حق برایم گشته گلزار
قوتم فقط سیلی شده
رویم دگر نیلی شده
خلصنی یا ربّ
چشم فلک در غربت آقا ببارد
تنها و مظلومانه او جان میسپارد
این لحظه های آخر عمرش خدایا
بر روی لبهایش چنین زمزمه دارد
رضا کجایی پسرم
نور دو چشمان ترم
خلصنی یا ربّ