نذر کردم که شوم زائر بین الحرمین
شعرخوانی – جلسه هفتگی 1393/05/29
نذر کردم که شوم زائر بین الحرمین
مادرم بود مشوق که ادا سازم دِین
پدر آهسته مرا گفت که ای نور دو عین
هر دری بسته شود جز در پُرفیض حسین
نامت هنوز هم هیجان میدهد مرا
این پرچم شماست تکان میدهد مرا
وقتی شبیه مُرده حسینیه میرویم
سینه زنی دومرتبه جان میدهد مرا
ارباب ماست آنکه فقط در تجارتش
با قطره اشک سود کلان میدهد مرا
در ازدحام روز قیامت دلم خوش است
انگشت مادر تو نشان میدهد مرا