بزن باران بزن دارد هوای یار می آید
مدح خوانی – میلاد انوار سرداران کربلا 1397
بزن باران بزن دارد هوای یار می آید
هوای یار می آید ، دل و دلدار می آید
بیا فطرس بیا آمد شفای بال و پرهایت
طبیب درد بی درمان شَه دربار می آید
بخوان ای جبرئیل آیات عشق و نور را امشب
تمام شرح قرآن ، سید و سالار می آید
از این پس مینشیند بر سر این سفره میکائیل
به سویت حاتم طایی چه سائل وار می آید
سلیمان سلیمانی ، تویی جان و تو جانانی
منم قطره تو دریایی ، منم نوکر تو سلطانی
تو سلطانی تو میدانی غلام خانه زادم من
اگر افتاده از پایم به پایت ایستادم
نمیدانم چرا اما همیشه دوستت دارم
بدون تو پُر از درد و کنارت شاد شادم
کویری بودم اما با نگاه تو شدم باران
دل شیدای خود را از ازل دست تو دادم
تو بالاتر از آنی که بگویم کیستی تو
اگر باشم غلامت تا فلک در امتدادم من
خدا را شکر شش دُنگ دل من شد به نام تو
روا شد حاجت مادر شدم آقا غلام تو
قرار قلب پیغمبر ، نگار عالم آرایی
تویی سرچشمه ی کوثر ، شما تمثال مولایی
تو مِهر و منبر و محراب و ماه و شمس و مهتابی
نوایت مجتبایی و نفس های تو زهرایی
تو هستی دین و دنیایم ، منم مجنون تو لیلایم
ندارم جز تو معشوقی ، ندارم جز حرم جایی