چشمای گریون نمیخوای ، یه دل بی سامون نمیخوای
چشمای گریون نمیخوای ، یه دل بی سامون نمیخوای
بازم دارم در میزنم صاحب خونه مهمون نمیخوای
بی عشق تو من تو گرداب می افتم
عبدم به پای تو ارباب می افتم
سینه زنی هام نباشه واللهِ
میدونی من از تب و تاب می افتم
آقا حسینیه تا بیرق داره
بازار عشق شما رونق داره
این سینه زن هم اگه آخر روزی
پای غم تو بمیره حق داره
... نعم الامیری امیری ثارالله ...
قبله با تو هم جهته ، نوکری برامون سمته
روزی بکن زیارتی که همراهش معرفته
خورشید پیش گنبد تو فانوسه
فرش حریم تو بال طاووسه
آقای من خوش به حال اونی که
الآن داره شیش گوشت رو میبوسه
عالم ببینه گدایی اینطوره
بی بالم اما رهایی اینطوره
شیدا و مست و خراب و دیوونه
احوال یه کربلایی اینطوره
... نعم الامیری امیری ثارالله ...
بعد تحیت و سلام ، حالا که شدم عبد و غلام
صاحبی جز تو ندارم والسلام و نامه تمام
آقا طبیبو تا بیمار پیدا کرد
دردش دوایی رو انگار پیدا کرد
آقا برای تو گریه کردم که
اشکای چشمام خریدار پیدا کرد
زاهد رو دوشش ردایی بندازه
عاشق بساط گدایی بندازه
اینطور بگم که نمیتونه مرگم
بین من و تو جدایی بندازه
... نعم الامیری امیری ثارالله ...