به غیر از کوی تو جایی ندارم
شور – جلسه هفتگی 1391/08/17
به غیر از کوی تو جایی ندارم
به جز وصلت تمنایی ندارم
تو را چون من غلامِ بیشمار است
ولی من جز تو مولایی ندارم
به دل جز شوق گیسویت ندارم
نظر جز بر دو ابرویت ندارم
به خال فتنه جویت در دو عالم
خیالی جز گل رویت ندارم
خوش آن روزی که در پایت بمیرم
به پای سرو بالایت بمیرم
دم آخر بیایی در کنارم
به پیش چشم شهلایت بمیرم
... حسین جانم حسین ، جانم حسین جانم ...
خوشا آن دل که در کوی تو باشد
اسیر تاب گیسوی تو باشد
دعا کن تا به وقت جان سپردن
سرم بر روی زانوی تو باشد
خروش از موج دریا می نویسد
نسیم از دشت و صحرا می نویسد
قلم در دست مجنون گر بیفتد
تمام عمر لیلا می نویسد
دو چشم مست ساقی غرق ناز است
مرو جایی که ساقی دلنواز است
اگر درها به رویت بسته گردد
بیا اینجا در مِیخانه باز است
... حسین جانم حسین ، جانم حسین جانم ...
من از روز ازل دیوانه بودم
اسیر طُره ی جانانه بودم
نبود از حسی و مستی نشانی
که من پشت در مِیخانه بودم
چنان از عشق ساقی مستِ مستم
که جز ساغر به چیزی دل نبستم
نویسم گرچه خواهی گفت کفر است
سگم ، دیوانه ام ، حیدر پرستم
از آن روزی که ساقی شد قرینم
نَه عقل من بجا ماند و نَه دینم
به عالم هر که عنوانی پذیرد
سگ کوی یل اُم البنینم (امیر المؤمنینم)
... علی جانم علی ، جانم علی جانم ...