کجا میری پُره دلهرم بابا
زمینه – شب 19 رمضان المبارک 1397
کجا میری پُره دلهرم بابا
ببین خیلی غصه میخورم بابا
یه حسی توی دلم همش میگه
که شاید تورو نبینمت دیگه
ببین منو خیلی بیقرارمو
بگو میمونی هنوز کنارمو
نرو بابا تو همین یه امشبو
ببین اشک تو چشای زینبو
نذار بابا دلمون غمین بشه
دوباره مثه همون مدینه شِه
دوباره باز بگیریم همه عزا
بهمون بخندن این نامردما
نرو نذار وجودمو بگیره این غم
اگه بری بابا دیگه قدم میشه خم
بابا قسم میدم تورو به جون زینب
تورو خدا بیا نرو به مسجد امشب
... نرو نرو ، بی تو میمیرم نرو ...
چی اومده بابایی سرِ سرت
الهی برات بمیره دخترت
دوباره باز غم و غصه و جفا
تو شدی اسیر بغض و کینه ها
کارم فقط میبینی دعا شده
میبینم که فرق تو دوتا شده
دوباره تازه شده غمم بابا
یاد اون مدینه و همون روزا
همون روزا که یه عده بی حیا
مادرو زدن میون کوچه ها
یادش منو خیلی کرده خون جگر
که میسوزم حالا با چشای تر
تو هم دلت به یاد اون روزا شده خون
سرت شکست مثل یه پهلویی بابا جون
نرو با اینکه خیلی حال تو وخیمه
نذار بگن دوباره دخترت یتیمه
... نرو نرو ، بی تو میمیرم نرو ...
پاشو ببین اومدن با ظرف شیر
بیا این امیدو از دلم نگیر
پاشو ببین شده حال من خراب
دیگه زندگی شده همش عذاب
آخه بابا خیلی سخته موندنت
حالا که رسیده وقت رفتنت
سلاممو برسون به مادرم
بگو که الهی قربونش برم
بگو دلم خیلی تنگ شده برات
تنگ اون نگاه و اون نوازشات
چه سخته که حالا نیستی پیشمون
ببینی عزا گرفته خونمون
حسین با آه و غم میگه نرو بابایی
حسن میگیره دم میگه نرو بابایی
بگو که زینبش شده غریب و مضطر
دیگه نداره نَه پدر نَه داره مادر
... نرو نرو ، بی تو میمیرم نرو ...