من دیدم منه خسته ، سر بابا شکسته
شور – شب 21 رمضان المبارک 1393
زمینه – شب 23 رمضان المبارک 1394
هیئت بین الحرمین طهران
من دیدم منه خسته
سر بابام شکسته
بابا ، نفسات به شماره افتاد
سر خونیت نمیره از یاد
الهی زینبت بمیره
بابا ، حالا زوده کجا تو میری
الهی که شفا بگیری
الهی زینبت بمیره
... وای وای وای ، وای وای وای ...
من دیدم به پشت در
شده زخمی تنِ مادر
مادر ، داداشم رنگ پریده از روش
چرا خونِت میچکه از گوش
الهی زینبت بمیره
مادر ، عروسیمو ندیده میری
چرا دست به دیوار میگیری
الهی زینبت بمیره
مادر ، دیگه باید عزا بگیرم
دعا کن جای تو بمیرم
الهی زینبت بمیره
مادر ، چرا زیر چشات سیاهه
پاشو چشم حسن به راهه
الهی زینبت بمیره
... وای وای وای ، وای وای وای ...
من دیدم دلش خون شد
تنش هم تیر بارون شد
حسن ، شدی آب ای برادر من
چرا رفتی تو از بَر من
الهی زینبت بمیره
حسن ، دیگه داداش جیگر نداری
تو چرا تنهامون میذاری
الهی زینبت بمیره
حسن ، بمیرم رنگ پریده از روت
چقَدَر تیر زدن به تابوت
الهی زینبت بمیره
... وای وای وای ، وای وای وای ...
خودم دیدم که غوغا شد
سرش از تن جدا شد
داداش ، بگو کی نیزه زد به پهلوت
چرا داداش شکسته ابروت
الهی زینبت بمیره
داداش ، کمر زینبو شکستی
روی زینب چشاتو بستی
الهی زینبت بمیره
داداش ، پاشو گوشواره هارو بردن
پاشو تا معجرو نبردن
الهی زینبت بمیره
داداش ، دخترت بین گرگا تنهاس
کاش میذاشتی بمونه عباس
الهی زینبت بمیره
... وای وای وای ، وای وای وای ...