با یه درد سی ساله دل به این سفر بسته
زمینه – شب 19 رمضان المبارک 1398
با یه درد سی ساله دل به این سفر بسته
شال زردشو باز به دور سر بسته
با یه دنیا دلتنگی چشماشو به در دوخته
سر میذاره آروم رو چادر سوخته
بی بهونه پر از تلاطمه
توی فکر بهشت و هیزمه
هیزمی که تو دست مردمه ، ای وای
دونه دونه درای بسته رو
یادش اومد نگاه خسته رو
روضه های در شکسته رو ، ای وای
... ای وای ، ای وای ، ای وای ، ای وای ...
چشماشو که میبنده محسنش رو میبینه
میکِشه همش آه حسرت از سینه
دستای حسن توی دستایی که میشد سرد
راه خونه رو مثل زهرا گم میکرد
توی کوچه هوای فاطمه
توی خونه صدای فاطمه
باز میخونه برای فاطمه ، ای وای
توی کوچه عزیزشو زدن
یادش اومد تو خونش اومدن
گریه میکرد با گریه ی حسن ، ای وای
... ای وای ، ای وای ، ای وای ، ای وای ...
جایی رو نمیبینه خیلی خون ازش رفته
چشمایی که تا روضه ی عطش رفته
غصه میخوره زینب رفته طاقتش دیگه
با زبون روزه حسین حسین میگه
بی قراره عقیلة العرب
فکر یاره تموم روز و شب
روضه دارِ حسین تشنه لب ، ای وای
کربلا و شهید بی کفن
خیمه گاه و دویدن یه زن
قتلگاه و یه تیکه پیرهن ، ای وای
... ای وای ، ای وای ، ای وای ، ای وای ...