بعد از تو ای یاسم ، پرپر شد احساسم
سنگین – شب 23 رمضان المبارک 1398
بعد از تو ای یاسم ، پرپر شد احساسم
دار و ندارم رفت چیزی نموند واسم
زهرا بیا دیر شد ، حیدر زمین گیر شد
قد جوون مردیش این پهلوون پیر شد
خوشبختی بال و پر زد تو رفتی یارت بی سپر موند
یکی دیگه به در زد شرمندگیش برای در موند
باز بیا تو خیالم خیالم خیالم
باز حیدرو حلال کن حلال کن حلال کن
حق داری میخ در رو نبخشی نبخشی
ولی درو حلال کن حلال کن حلال کن
... زهرای من کجایی ، ای وای از این جدایی ...
چادر سرت کردی ، رفتی که برگردی
وقتی که برگشتی دیدم پُر از دردی
گل بودی پژمردی ، رفتی زمین خوردی
حق منو خوردن طاقت نیاوردی
بازم با بیقراری دردونه هات دورم نشستن
بازم هوامو داری با چادرت سرم رو بستن
چادرتو سوزوندن سوزوندن سوزوندن
دیگه منو حلال کن حلال کن حلال کن
حسن هنوز توی فکر کوچه ست عزیزم
میگه منو حلال کن حلال کن حلال کن
... زهرای من کجایی ، ای وای از این جدایی ...
بعد از تو ای یاسم ، پرپر شد احساسم
زینبو میسپارم به دست عباسم
این کوفه ی شوم و حسین مظلومو
سنگ میزنن حتی به طفل معصومو
طبق سفارش تو نشد یه شب تشنه بخوابه
ولی جلو چِش تو یه روز میاد تشنه ی آبه
به اون رگ بریده بریده بریده
یه ذره آب نمیدن نمیدن نمیدن
حتی یه ذره آب به لب نیمه جونِ
طفل رباب نمیدن نمیدن نمیدن
... ای بی کفن حسینم ، بی پیرهن حسینم ...