شده غم و درد هم آغوشت ، شده آسمون سیاه پوشت
شده غم و درد هم آغوشت ، شده آسمون سیاه پوشت
نیمه های شب توی خونت ، عبا رو کشیدن از دوشت
خوردی زمین چرا ، وسط کوچه ها ، افتاد عمامه از سرت
موقع رفتنت ، ناسزا گفتنت ، ای وای جلوی همسرت
نمیکنن رعایت محاسن سفیدتو
داره میبینه دخترت چشای نااُمیدتو
... غریب مدینه یا صادق ، غریب مدینه یا صادق ...
گریه های دخترو دیدی ، غریبی حیدرو دیدی
در خونتو که سوزوندن روضه های مادرو دیدی
تو هم مثل علی دیدی درو ولی ، از روش کسی که رد نشد
جلوی باغبون ، یه گل نیمه جون ، ای وای دیگه لگد نشد
ولی یه روز تو خونه ای حسن کنار خواهرش
نشسته بود که چند نفر لگد زدن به مادرش
... غریب مدینه یا زهرا ، غریب مدینه یا زهرا ...
سنگت زدن و تَرَک افتاد روی دل مثل آئینت
افتادی روی زمین اما کسی ننشست به رو سینت
اما تو کربلا ، قاتل بی حیا ، افتاد به روی پیکری
میون قتلگاه ، داره با اشک و آه ، فریاد میزنه مادری
سرش به روی نیزه ها ، تنش به زیر دست و پا
بخون برای غربت غریب دشت کربلا
... آقای غریب ، حسین جانم ...
شاعر : مظاهر کثیری نژاد