وقتی که خدا رو قلبم برگ شور و شِینو میریخت
شور – جلسه هفتگی 1389/06/31
وقتی که خدا رو قلبم برگ شور و شِینو میریخت
به روی گِل سرشتم اشک حورالعینو میریخت
گمونم وقتی مسیح یه مُرده ای رو زنده میکرد
زیر کامش کمی تربت امام حسینو میریخت
یا امام حسین ، به خدا آقا دوسِت دارم
یا امام حسین ، شاه کربلا دوسِت دارم
یا امام حسین ، به امام رضا دوسِت دارم
منم همون که تو لیست زائرا اسمش نیست
دیگه رمق تو جسمش نیست
به کربلا بگو رسمش نیست
بی تو دلگیرم ، بی تو میمیرم حسین
بی تو دلسردم ، بی تو پُر دردم حسین
بی تو دلخونم ، بی تو افسونم حسین
... کربلا ، میخوام بیام حرم آقا ...
دل من نداره طاقت بس که حسرت حرم خورد
بخدا خدا میدونه چه شب و روزا رو غم خورد
چند دفعه داشتم برات پر میگرفتم ولی موندم
که چرا بازم قرار من و کربلا بهم خورد
یا امام حسین ، دیشب تا صبح هق هق میکردم
یا امام حسین ، نمیومدی دق میکردم
تو بگو چیکار با این دل عاشق میکردم
منم همون بچه ای که تو بغل مادر
دلش رو داد دست دلبر
حالا بزرگ شده پا منبر
بی تو غمگینم ، بی تو بی دینم حسین
بی تو بیمارم ، بی تو تب دارم حسین
بی تو بدحالم ، بی تو مینالم حسین
... کربلا ، میخوام بیام حرم آقا ...
آرزوم اینه آقاجون وسط حرم بمیرم
آرزومه زیر بارون وسط حرم بمیرم
آرزومه پای تل زینبیه سر بکوبم
بدوم با سر پُرخون وسط حرم بمیرم
یا امام حسین ، برم علقمه یا خیمه گاه
یا امام حسین ، برم خیمه گاه یا قتلگاه
یا امام حسین ، بمیرم برات ابی عبدالله
منم همون که میخواد دلش با تو دریا شِه
تا پاش به کرب و بلا واشِه
غلام حضرت زهرا شِه
بی تو بیچارم ، بی تو آوارم حسین
بی تو بی روحم ، بی تو مجروحم حسین
بی تو بدنامم ، بی تو ناکامم حسین
... کربلا ، میخوام بیام حرم آقا ...