تو کیستی که حکومت به ما سوا داری
واحد – جلسه هفتگی 1392/01/14
تو کیستی که حکومت به ما سوا داری
تو کیستی و چنین جلوه از کجا داری
حکایت تو هزاران کتابتی دارد
تو با کتاب خدا قلب آشنا داری
نماز عشق تو سجاده ای زِ خون دارد
به جای کلمه ی نفرین به لب دعا داری
هر آنچه بود تو را داده ای به راه خدا
تو را چه غم زِ نداری عوض خدا داری
مطب و طب و طبابت طبیب میخواهد
تویی طبیب و دوا خاک کربلا داری
یزید کیست سگی از سگان آل زنا
تو نسل پاکی و جدی چو مصطفی داری
شباب اهل جنان هستی و تعال الله
که در جای بغل خیرة النساء داری
زِ اهل کوفه حسین جان اگر وفایی نیست
تو در رکاب اباالفضل باوفا داری
کلیم را به عصا احتیاج بود و ولی
تو بی عصایی و تکیه به نیزه ها داری
چه اسوه ای تو ندانم چگونه بشناسم
چه منسبی چه مقامی چه ارتقا داری
صفا و سعی ندارد صفا و سعی تو را
امیر حاجی و صد سعی و صد صفا داری
شهید مدرسه ی عشق را کفن نکنند
تو در بدن کفنی همچو بوریا داری
رقیه ی تو سفیر خرابه ی شام است
به شهر شام تو جام جهان نما داری
چه حاجتیست به اکسیر این مس دل را
تویی پدیده ی حق حکم کیمیا داری
گره گشای که کارم گره گره شده است
بریده دستی و دستی گره گشا داری