ما را به مجلس آقا کشید و رفت
شعرخوانی – جلسه هفتگی 1392/02/18
ما را به مجلس آقا کشید و رفت
دیوانه ای که از قفس آخر پرید و رفت
دلگیر بود طعنه ی ما را شنید و رفت
شکر خدا که فاطمه او را خرید و رفت
از خاطره ام نمیرود آن سوز آن صدا
یک یا حسین گفت و دلم رفت کربلا
او شامل عنایت پروردگار شد
پای حسین ماند اگر ماندگار شد
روزی که رفت کشورمان داغدار شد
دلهایمان میان حرم بیقرار شد
هرگز نمُرد رمز دوامش حسین بود
او یک رفیق داشت که نامش حسین بود
دیدم به خواب خوش که به دستش پیاله بود
در بین روضه روی لبش آه و ناله بود
او با رسول ترک سحر هم پیاله بود
کنج بهشت نوکر خانم سه ساله بود
هر کس حسین گفته که ذاکر نمی شود
مردم غلام فاطمه که کافر نمی شود
رفتی و مستجاب شد آخر دعای تو
رفتی و جور شد سفر کربلای تو
پیچیده است باز به گوشم صدای تو
امشب میان مایی و خالیست جای تو
پس روزی جنون من امشب رسیده است
سید زمان روضه ی زینب رسیده است
مرا هوای حسین بی امان کرده
که چند سال مرا بیشتر جوان کرده
نفس که میکِشم انگار بوی کرب و بلاست
هوای صحن اباالفضل مستمان کرده
هوا هوای حسین و هوای در به دری
دوباره عشق مرا کلب آستان کرده
میان هروله هایت گرسنه ام شده است
دوباره دل هوس تکه استخوان کرده