دنیا و این قیل و قالش
سنیگن – جلسه هفتگی 1404/08/07
هیئت بین الحرمین طهران
دنیا و این قیل و قالش
آرزوهای محالش
کاش بودی میدیدی آقا
هیشکی نیست عین خیالش
کجا بیام سراغت
کجای شهری آقا
دلت گرفته از من
نگو که قهری آقا
هیچوقت ردم نکردی
داری چه صبری آقا
هعی
مرگِ من برام اشک نریزی عزیزم
خیلی بهم میریزم
هر هفته جمعه ها از
ندیدنت مریضم
روم نمیشه تا نگات کنم امیرم
حق بده سر به زیرم
اونقد بدم که دارم
از خجالت میمیرم
... یابن الحسن کجایی ، مُردم از این جدایی ...
دوری خیلی منو آزرد
چه بلایی سرم آورد
نشه اونقد دیر بیای که
ببینی عاشقتم مُرد
تو پیشمی ولی خب
دنیا چشامو بسته
میگن دوسم نداری
میگن دلت شکسته
راحت بگو عزیزم
ازم شدی تو خسته
هعی
هرچی که بگی دوسِت دارم هنوزم
باز چشم به در میسوزم
حتی منو نخوای هم
بازم به پات میسوزم
خسته شدم از طعنه های مردم
دنیای پُر تلاطم
میبینی حالمونو
به ما بکن ترحم
... یابن الحسن کجایی ، مُردم از این جدایی ...
کاشکی از چشات نیفتم
کلی باز طعنه شنفتم
آخر نامه رسیده
خیلی حرفامو نگفتم
نشد برا یه بارم
بدیمو روم بیاری
توو این زمونه تنها
تو حوصلم رو داری
تنهاترین امامی
دلسوزی هم نداری
آقاجون اگه مُردم برا یه بارم
بیا بشین کنارم
بدون که چشم به راتم
چشمامو باز میذارم
هعی
سخته بگم ندید و رفتش آخر
یه عمری بوده مضطر
زخم زبون و طعنه
سخته برای نوکر
... یابن الحسن کجایی ، مُردم از این جدایی ...
شاعر : حسین عیدی
