غمت در نهان خانه ی دل نشیند
غمت در نهان خانه ی دل نشیند
بنازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل سبک تر قدم زن
مبادا غباری به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار و گِریَم
که از گریه ام ناقه در گِل نشیند
به پا گر خَلَد خار و آسان برآرم
چه سازم به خاری که در دل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا
گدایی به شاهی مقابل نشیند
... حسین جان ، حسین جان ...