دیگه ترسی ندارم چون تو شفیع هر گنامی
شور – شب سوم ایام مسلمیه 1398
دیگه ترسی ندارم چون تو شفیع هر گناهی
اینه اون رفاقتی که گفتی تا تهش باهامی
من دوسِت داشتم و دارم به خدا تا ته دنیام
اگه صدبار هم بمیرم زنده شَم باز تورو میخوام
من تورو میخوام از اینجا تا خود حرم
دستمو میگیری تو دستات پس کِی دلبرم
بهت علاقه مندم قسم جون مادرم
... اُنظُر اِلینا ، یا اباعبدالله ...
حال و روز این روزامو تو ماه عسل عسل کن
اِرفع رأسک بگو من رو شبیه حُرت بغل کن
همه ترکم کردن آقا من فقط شمارو دارم
دیگه من هیچی نمیخوام با تو من خدارو دارم
بدیمو آقاجون به خوبی مبدل کن
منو پشت در خونتون معطل کن
روزای نوکریمو مثل اون اول کن
... اُنظُر اِلینا ، یا اباعبدالله ...
توی بیقراریم آقا قرار بی قراریام باش
همه ی دار و ندارم دارایی نداریام باش
ای پناه همه عالم پناه بی پناهیام باش
گم شدم بین گناهام ناجی گمراهیام باش
من از اینکه نوکر تو هستم خرسندم
میگیری دستامو بین گریه میخندم
تو میای تو فکرم تا چشمامو میبندم
... اُنظُر اِلینا ، یا اباعبدالله ...
دیگه ترسی ندارم چون تو شفیع هر (گنامی)