بسوزان هر طریقی می پسندی
بسوزان هر طریقی می پسندی
که آتش از تو و خاکستر از من
بکُش چون صید و در خونم بغلتان
تماشا کردن از تو پَرپَر از من
گفت این چه سرزمینیه ، دونه دونه اسماشو گفت ، تا گفت کربلا دست به محاسنش گرفت اعوذبالله من الکرب و بلا. تو همون حال و هوا یه وقت خواهرش اومد. داداش نکنه میخوای تو این سرزمین بمونی، گفت همین طوره زینب چی شده مگه. گفت داداش از موقعی که اومدیم تو این سرزمین هِی دلم شور میزنه، داداش غمای عالم رو دلم جمع شده، داداش بیا برگردیم. چی نگذشت یه وقت پردۀ محملو کنار زد یه حرفی به داداشش زد، داداش چقدر گفتم برگردیم ، چقدر گفتم این سرزمین بوی خون میده، چقدر گفتم تو این سرزمین نَمونیم، اما داداش یه فرقی داره، اون موقع با الآن یه فرقی داره، گفتم تو این سرزمین نَمونیم علی اکبر داشتیم، قاسم داشتیم، عون و جعفر داشتیم، عباس داشتیم، آخ بمیرم برات. حسین حسین