و بدانید که تا زنده ام و جان دارم
شعرخوانی و شور - شب اول محرم الحرام 1398
و بدانید که تا زنده ام و جان دارم
به خدای علی و فاطمه ایمان دارم
علوی ام سر ناموس خدا حساسم
من مرید پسر حضرت حق عباسم
لب به آبشخور کفتار نخواهد زد شیر
آب خوردن فقط از چشمه ی جوشان غدیر
از خدا خواسته ام اهل برائت باشم
نَه که با عامه دنبال رفاقت باشم
مانده حرف پدرم تا به ابد در گوشم
غیرتم را به دو مثقال طلا نفروشم
سایه اش تا به ابد از سر من کم نشود
گردنم پیش کسی غیر علی خم نشود
اگر چه مادرمان فاطمه نظر کرده
به دانه دانه برنجی که داخل ظرف است
برای خوردن نذری نمیروم هیئت
سر شکستۀ من خود گواه این حرف است
چقدر طعنه و دشنام و حرف نامربوط
چقدر تهمت اینکه شما ریا کارید
به جز خدا احدی لایق قضاوت نیست
دو ماه از سر ما کاش دست بردارید
زنده ای صفحه صفحه در تاریخ
ای شهید سه ساله ی اسلام
بی وجودند منکران تو که
از وجود تو خرده میگیرند
من به هر کس که طعنه زد گفتم
گیرم اصلاً که دلبرم مُرده
خوش به حال تمام آنها که
حاجت از قبر مُرده میگیرند
من از این مردمی که میگویند
دین فقط حُب توست بیزارم
بی تفاوت به حرفشان با بغض
لعن آل اُمیه می گویم
بی وفاتر زِ من مگر داری
من کجا و سگ در تو کجا
دست بالا گرفته ام خود را
أنا کلب الرقیه می گویم
به صوت مأذنه ای در دمشق مدیونم
رقیه ای شدنم را به عشق مدیونم
أنا کلب الرقیه ، أنا کلب الرقیه
دوسش دارم یه عالمه ، دختر پادشاهمه
گدایی در شما کار هزارتا حاتمه
هزارتا حاتم هم کمه کار تموم عالمه