عزیز زهرایی ، میون اعدایی
شور روضه ای - شب عاشورای محرم الحرام 1398
عزیز زهرایی ، میون اعدایی
برات بمیرم من غریب و تنهایی
شد شب عاشورا تو فکر فردایی
تو فکر فردایی ، غریب و تنهایی
با تن صد پاره رو خاک صحرایی
کسی کنارت نیست غریب و تنهایی
مثل تنت رو خاکا دل منم میسوزه
تشنه لبی داداشم آخه الآن چند روزه
... حسین غریب مادر ، حسین غریب مادر ...
تو قتلگاه میشه چه جار و جنجالی
تو هم غریبونه میون گودالی
با نیزه ها کردن جای همو خالی
با تن عریانت میون گودالی
چون بدنت میشه چکمه و پامالی
راهی نداری تو میون گودالی
میبُرن انگشتت رو به خاطر انگشتر
میاد صدا از گودال حسین غریب مادر
... حسین غریب مادر ، حسین غریب مادر ...
از اون رگ پاره خون زد و شد جاری
حیف که نمی تونم بیام برا یاری
نیزه تو حلقومت با ضربه ی کاری
بمیرم عباست نبود برا یاری
سرت رو نِی بالاست لبات شده قاری
فدات بشه خواهر غریب و بی یاری
میان حالا پیراشون عصا به دست با کینه
شمرو دیدم با خنجر نشسته بود رو سینه
... حسین غریب مادر ، حسین غریب مادر ...
کِی بزنم بوسه به حنجر خونیت
مرهم دستامو رو زخم پیشونیت
وصیت مادر بوسه به رگهاته
بوسه به رگها و خشکی لبهاته
تازه شروع میشه کار من از فردا
اسارت و غربت غروب عاشورا
همه امید زینب میری و تنها میشم
چیکار کنم از دوری نرو نرو از پیشم
... حسین غریب مادر ، حسین غریب مادر ...