فرمانده چقدر اِرباً اِربا شده ای
شعرخوانی – شب دوم فاطمیه اول 1398
فرمانده چقدر اِرباً اِربا شده ای
فرمانده چقدر مثل مولا شده ای
ای جسم مقطعه در آغوش حسین
مانند علی اکبر لیلا شده ای
اصلاً تو چگونه با ترک های تنت
بر روی عبای سبز او جا شده ای
دستان قلم شده گواهی میداد
دلداه ی روضه های سقا شده ای
آتش به طواف پیکرت آمده است
حالا چقدر شبیه زهرا شده ای
ما را بکشید زنده تر میگردیم
با خون شهید زنده تر میگردیم
چون آینه ای شکسته تکثیر شدی
کفر است بگویم تو زمین گیر شدی
تو آیه ی مهربان باران بودی
اینکونه میان شعله تفسیر شدی
سردار علی بِاَیِ ذنبٍ قُتلت
تو کشته ی زور و زَر و تزویر شدی
آنقدر زِ یاران شهیدت گفتی
تا در وسط خاطره ها پیر شدی
تو مظهر لا اِلهَ اِلا اللّهی
در حنجر ما صدای تکبیر شدی
جز قامت تو کند قیامت هرگز
جان دادن تو به جز شهادت هرگز
این خانه پُر است از سلیمانی ها
احساس خطر کند ولایت هرگز
دستان تو روی خاک افتاد اما
انگشتر تو رفته به غارت هرگز
ای روضه ی مکشوف بگو بعد از تو
ناموس تو میرود اسارت هرگز
اصلاً به همین جسم پُر از واله ی تو
دارد احدی فکر جسارت هرگز