تا که نفست میگیره ، نفس علی هم میره
زمینه – شب سوم فاطمیه اول 1398
تا که نفست میگیره ، نفس علی هم میره
در و همسایه ها دارن میگن که زهرا میمیره
پاشو تا حسن بهتر شِه ، نذار خونه بی مادر شِه
بی تو زندگیِ علی با غصه و غم ها سر شِه
بی تو فاطمه دیگه نمیخوام این دنیا رو
ای خدا چیکار کنم دنیای بی زهرا رو
کاش میمردم و گلم نمی دیدم این حالو
پاک کنم چطور آخه خونای رو دیوارو
شده این در قاتل جونم
تو این کوچه عذابه بمونم
نرو فاطمه خانم خونم
... نرو فاطمه خانم خونم ، نرو فاطمه خانم خونم ...
آبرومو تو شهر بردن ، حقمو جلو روم خوردن
غرورمو با کینشون شکوندن و هجوم آوردن
یادمه هنوز هم زهرا ، که تورو زدن بی پروا
دست منو هم بستن و کشوندنم این نامردا
از تو خاطرم همش یاد جسارت هاشون
کشت منو هزار دفعه خنده ی رو لبهاشون
قنفذ و مغیره تا روبرو میشم باشون
هی منو نشون میدن طعنه داره حرفاشون
از اون کوچه ی لعنتی سیرم
هر زمانی که از کوچه میرم
میکنه غم تو منو پیرم
... نرو فاطمه خانم خونم ، نرو فاطمه خانم خونم ...
منی که امیدت بودم ، همسر رشیدت بودم
آخه چرا با من غریبی من که انیست بودم
اِنقده نگیر از من رو ، قهری مگه باهام بانو
آخه چرا میخوای بلند شی دست میگیری رو پهلو
واسه چی همش روزا روی لباست خونه
درداتو بهم بگو حالت چرا داغونه
من نمیدونم چرا حسن چشاش بارونه
چند شبه همش تو خواب پریشون و لرزونه
شده این در قاتل جونم
تو این کوچه عذابه بمونم
نرو فاطمه خانم خونم
... نرو فاطمه خانم خونم ، نرو فاطمه خانم خونم ...