صفای خانه ی علی ای تاج سر بانوی من
صفای خانه ی علی ای تاج سر بانوی من
بنگر نمانده قوتی فاطمه در زانوی من
بنگر کنار بسترت افتادم از پا
نگاه تو به خاطرم دهد تسلی
ای همسر جوان من یارالی زهرا
... مظلومه زهرا ، مظلومه زهرا ...
آه ای پرستوی علی از آشیانم پَر نکش
آتش به جانم فاطمه افتاده دیگر تو نکش
دارد تمام پیکرم میسوزد ای یار
وقتی که میبینم تو را خسته و بیمار
ای وای من قلبت شده پاره زِ مسمار
... مظلومه زهرا ، مظلومه زهرا ...
حال تو بهتر میشود ای قد کمان جوان ننه
صفا زِ خانه میرود نرو بمان جوان ننه
دارد حکایت مادرم شیون و شِینت
هر دم وصیت میکنی از نور عینت
بین کفن ها بی کفن مانده حسینت
... مظلوم حسین جان ، مظلوم حسین جان ...