زمینه – شب اول فاطمیه دوم 1398
سه ماهه چشمم مثل زخم پهلوت میباره
صدای سُرفت شب ها آرومم نمیذاره
داری بازم با زحمت پا میشی از جات مادر
مگه مُرده زینب که دستت روی دیواره
بده حالت منم بدتر
یه کاری کن بسه مادر
وای مادر مادر مادر ، دوباره بسترت خونه
وای مادر مادر مادر ، چقدر تن تو بی جونه
وای مادر مادر مادر ، تو شونه میزنی مومو
وای مادر مادر مادر ، میفته هی چرا شونه
مگه چند سالته اینجور از زندگی سیری
یه دست به دیوار و یه دست به پهلو میگیری
مگه چی اومده سر چشمت که تو خونه
حسینو دائم با حسن اشتباه میگیری
نکن روتو ازم پنهون
دارم از غصه میدم جون
وای مادر مادر مادر ، داره میلرزه زانوتو
وای مادر مادر مادر ، خونابه داره پهلوتو
وای مادر مادر مادر ، وضو گرفتی و دیدم
وای مادر مادر مادر ، جای غلاف بازوتو
خدارو شکر امروز انگار حالت مادر خوبه
گمونم داره سر میشه این وضع آشوبه
سه ماهه تو بستر بودی اما حالا داری
خودت پشت در میری بابا که در میکوبه
شدم خوشحال شدی بهتر
ولی حالا شدم مضطر
وای مادر مادر مادر ، نگو که روز آخر شد
وای مادر مادر مادر ، بابا چرا چشش تَر شد
وای مادر مادر مادر ، وصیتت کجاها رفت
وای مادر مادر مادر ، که حرف حنجر و سر شد
شاعر : محمدجواد حیدری