زیر باران نجف مست مِی الهامم
شعرخوانی – شب سوم فاطمیه دوم 1398
زیر باران نجف مست مِی الهامم
پُر شد از شهد گل عشق ولایت جامم
مثل یک مشتری طالب خورشید که نَه
شاعری گمشده در پیچ و خم ایهامم
صبح در مشهد اگر روز خود آغاز کنم
ظهر در کرب و بلا شب نشده در شامم
ای شماها که نویسنده ی اعمال منید
برسانید به مولای نجف پیغامم
بنویسید ستایشگر زهرا هستم
بی سبب که در شهر خودم گمنامم
بنویسید که پرونده ی من سنگین بود
قلم عفو کشیدند به روی نامم
همه اش برکت اشک است و دعا و روضه
چون کبوتر بنویسید که جلد بامم