میشویمت ای همسرم با اشک چشمانم تو را
سنگین – شب سوم فاطمیه دوم 1398
میشویمت ای همسرم با اشک چشمانم تو را
در این دل شب میروی از خانه ام زهرا کجا
اسماء بریز آب روان اما کمی آهسته تر
از کینه ی دشمن شده زهرای من بشکسته پَر
بر پیکر از گل نازک او مانده نشانه از تازیانه
آخر گرفت از من فاطمه را دست زمانه با هر بهانه
... خدانگهدار زهرای حیدر ، زهرای حیدر (2) ...
بر روی دیوار از غمت ، سر میگذارد حیدرت
ماندم که دستش میرسد بر زخم روی پیکرت
بر صورت نیلیِ تو میگرید آن خیبر شکن
خواهد شد او باخبر از کوچه و آن راز حسن
بر صورتِ از سیلی کبودت دستش رسیده اشکش چکیده
آن باغبان که گل را ندیده ، حالا که دیده رنگش پریده
... خدانگهدار زهرای حیدر ، زهرای حیدر (2) ...
من میبرم جسم تو را از آشیانه نیمه شب
در زیر تابوتت علی جانش دگر آید به لب
زینب ندارد طاقتی در زیر تابوت دیده ام
چند قطره خون تازه ای می آید و خون شد دلم
پهلو شکسته قامت خمیده آید به صحرا در بین اعداء
بر روی نیزه رأس حسینش بر سر زند او با درد بازو
... جانم حسین جان ، جانم حسین جان ...