تیر مژگان تو وقتی که کمان میگیرد
شعرخوانی – جلسه هفتگی 1398/11/30
تیر مژگان تو وقتی که کمان میگیرد
عالم از برق نگاه تو امان میگیرد
ساقیا خانه ات آباد که در مِیکده ها
آدم از باده ی چشمان تو جان میگیرد
من به قد قامت رعنای تو قامت بستم
تو عبادت نکنی قلب اذان میگیرد
مُهر و سجاده و محراب همه محو تواَند
اصلاً از شوق تو مسجد هیجان میگیرد
هر که دلداده ی آن چهره ی زیبا باشد
در همان کوچه که هستی تو مکان میگیری
روی قبر من اگر پا بگذاری روزی
از قدم های تو قلبم ضربان میگیرد