امشب هوس شراب دارم ساقی
امشب هوس شراب دارم ساقی
آهنگ شراب ناب دارم ساقی
گفتی که بخواب تا به خوابت آیم
من کِی زِ غم تو خواب دارم ساقی
از جام تو مستِ مستِ مستم ارباب
در مِیکده ی تو مِی پرستم ارباب
در کوی غمت زِ پا فتادم رحمی
یک بار دگر بگیر دستم ارباب
ساقی به کرشمه ای خرابم کردی
سوزاندی و گریاندی و آبم کردی
نَه بر در مِیخانه جوابم دادی
نَه از در مِیخانه جوابم کردی
... ارباب مرا دریاب (3) ، ارباب ...
آب از سر ما گذشت دیوانه شدیم
از بس که قدح زدیم مِیخانه شدیم
از عقل مگو که آشنا با ما نیست
از هر چه به غیر عشق بیگانه شدیم
در کوی غمت زِ پا نشستم ارباب
درمانده شدم بگیر دستم ارباب
بنواز دمی زِ مِی خرابم مطرب
پیش آر پیاله را که مستم ارباب
تا دل به دو چشم مست ساقی دادم
هر چیز به جز پیاله رفت از یادم
من هم چه کنی که مِی ننوشم زاهد
پیمانه پرست و مست مادر زادم
... ارباب مرا دریاب (3) ، ارباب ...
آن دوست که عهد دوستداران بشکست
میرفت و منش گرفته دامان در دست
میگفت که بعد از این به خوابم بینی
پنداشت که بعد او مرا خوابی هست
... ارباب مرا دریاب (3) ، ارباب ...