مژده مژده ، مژده مژده ، آیت عظما رسید
مژده مژده ، مژده مژده ، آیت عظما رسید
کاف ها و یا و عین و صاد و اعطینا رسید
سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى تلاوت میکنند
حوریان دارند بر نور تو عادت میکنند
مست ها کرده ایم پیدا باز هم مِیخانه را
باده را آری یعنی آب سقاخانه را
باز هم پُر میکند عطر تو گوهرشاد را
باز هم دادی شفا یک کور مادرزاد را
باز میگوید کسی ارباب خود را دیده ام
باز میگوید که من بوسه زِ دستش چیده ام
ای کسی که ماسوی االله اند در دنبال تو
پُر شده ایران ما از لطف مالامال تو
قیمت عشق تو را از دل تقبل میکنیم
باز برگشتیم و دوری را تحمل میکنیم
گفته ای بر ما صبوری کن صبوری تا به کِی
باز هم آقا دلم تنگ است دوری تا به کِی
سائلت هستم رضا جان آب و نانم دیر شد
من سگ کوی تو هستم استخوانم دیر شد
حال ما بد بوده با اینکه تو را داریم
ما چند سالی هست داغ کربلا داریم
شهد نام پاکت اَحلی مِن عسل باید نوشت
از برای وصفت ای شاه صد غزل باید نوشت
میتوان شد مست در این خانه با نان بیشتر
باده باید خورد از دست کریمان بیشتر
دست خالی برنگشته هیچ کس از پیشتان
عادت این خانواده بوده احسان بیشتر
معتکف هستند در کوی تو خیل انبیاء
بین آنها عیسی و موسی بن عمران بیشتر
چهارده جسمید با یک نور اما یا رضا
با تو آقا خو گرفتند اهل ایران بیشتر
یا علی موسی الرضا در بین القاب شما
بَه چه می آید به شخصت نام سلطان بیشتر
اِنما الاعمالُ بِالنیات نیت نیت کرده ام
تا بیایم پیشت ای شاه خراسان بیشتر
کاش آهو میشدم زیرا در این وادی عشق
میبرد فیض از تو آهوی بیابان بیشتر
عاشقان و شاعران و عارفان کف میزنند
حوریان از برج هفتم بهر تو دف میزنند
با دل و با جان و با عشق و تمام اعتقاد
میروم با پای قلبم باز هم باب الجواد