شد آرزوی قلبی من کرب و بلایت
واحد – جلسه هفتگی 1388/09/06
شد آرزوی قلبی من کرب و بلایت
مرغ دل من پَر زده در صحن و سرایت
با کلاف دل مشتریِ عشق تو هستم
خورده دلم از روز ازل سند برایت
خوش اون عمری که سر شد هر دم هر ثانیه با تو
ما خاک پاتیم ارباب یه نگاهی کن زیر پاتو
منی که از کوچیکی بوده ام سینه زن برا تو
کِی میذاری تو دستم آقاجون اون برگ براتو
... حسین آقام آقام آقام آقام ، سالار زینب ...
هر کی مِی زد از باده ی تو عقلش به باده
بَه که نوکر دربار تو خیرالعباده
پابست تواَم اینم آقا دست خودم نیست
توو این یه قلم کاری برام نکرد اراده
از در خونه ی تو به خدا من جایی نمیرم
اگه نوکری کردم چونکه تو بودی امیرم
بذار که پُر بها شَم ، من از بند نفس رها شَم
تو کف دست بگیرم جونمو به پای تو بمیرم
... حسین آقام آقام آقام آقام ، سالار زینب ...
خونه کرده این دلم توی آبادی عشق
خونده توی گوشم اسمتو منادی عشق
با زبون دل وا میکنم باز سر حرفو
لطف خودته قدم زدن تو وادی عشق
تا گدای تو هستیم میخونیم که سرمایه داریم
تو عرصه ی عزاداریِ تو ما طلایه داریم
تویی تمام هستی که برام بزم شور و مستی
هر هفته توی هیئت آقا اِنقدر پایه داری
... حسین آقام آقام آقام آقام ، سالار زینب ...