به روی خاکا شاخه های یاس افتاده ای وای
سنگین - شب تاسوعای محرم الحرام 1399
به روی خاکا شاخه های یاس افتاده ای وای
چه اتفاقی برای عباس افتاده ای وای
اولین باره صداش کردم گره از کار وا نمیشه
اولین باره علمدارم جلو پاهام پا نمیشه
اولین باره روی حرف حسین داره نَه میاره
روی برگشتن نداره و میخواد رو خاک سر بذاره
به هق هق افتاده پهلوونم
میگه بذار همین جا بمونم
مشک پاره رو میده نشونم
... آه اباالفضل ، وای اباالفضل ...
هم نمیتونم تنهاش بذارم هم بی قرارم
حرم چی میشه ای وای اباالفضل دلشوره دارم
اولین باره هر دوتامون زینبو تنها گذاشتیم
هر دوتا پیش فرات اما دلو خیمه جا گذاشتیم
اولین باره اِنقدر زینب چشم انتظارم میمونه
چشماشو به عقلمه دوخته دستاش رو به آسمونه
دورمون شلوغ از ازدحامه
تا دور حرم داره ادامه
چه کنم چه کنم رو لبامه
... آه اباالفضل ، وای اباالفضل ...
خیمه به خیمه رقیه امروز دنبال آب بود
برا خودش نَه فقط به فکر طفل رباب بود
اولین باره نمیتونم نگاه کنم توی چشماش
گریه میکنم بلند بلند بمیرم از غصه اِی کاش
اولین باره عدو داره شادی کنان پا میکوبه
تو نگاهشون همش حرف از غارتِ وقت غروبه
میرم حرم میگم یار نیومد
من هر چقدر زدم زار نیومد
اهل حرم علمدار نیومد
... آه اباالفضل ، وای اباالفضل ...