شب روضه ی تو صیاد به هم میریزم
شعرخوانی – شب 28 صفرالمظفر 1396
شب روضه ی تو صیاد به هم میریزم
تا میگن پنجره فولاد به هم میریزم
طبق عادت همیشه تا بیام تو حرمت
گوشه ی صحن گوهرشاد به هم میریزم
بال و پر کبوترش حرم میده خودش بمونه
سقاخونه شفا به مادرم میده خودش بمونه
شاهپر توی دست خادماشو رو سرم بگیره
منو به سمت کربلا پرم میده خودش بمونه
خودش بمونه که از اون بچگیام هوامو داره
تا میخورم زمین سریع دستاشو رو شونم میذاره
آقایی که من دارمو هیشکی تو این دنیا نداره
حضرت سلطان بطلب مارو
ای جان جانان بطلب مارو