پیر خرد آمدم شبی اندر خواب
پیر خرد آمدم شبی اندر خواب
پرسیدم از او پرسش روز حساب
گفتا که بگو مِهر که داری در دل
گفتم که علی گفت که آسوده بخواب
گر فضل تو را همه بدانند علی
حیران تو تا ابد بمانند علی
میترسم اگر فضائلت را گویم
یک عده تو را خدا بخوانند علی
با عشق علی ستاره برمیگردد
خورشید به یک اشاره برمیگردد
بر مُرده اگر محب حیدر بدمد
جانش به تنش دوباره برمیگردد
دل سوز و گداز از علی میگیرد
صد نغمه ی تازه از علی میگیرد
جبریل همیشه اول هر کاری
می آید اجازه از علی میگیرد
ذوالفقار تو دو دم دارد و عیسی یک دم
پس اولوالعزم زِ شمشیر تو یک دم عقب است
عالم همه اند مست و شیدای علی
در سینه ی ما بُوَد تولای علی
او پادشه است بر تمام عالم
شه بانوی عالم است زهرای علی
زمانه بر سر جنگ است یا علی
مدد زِ غیر تو ننگ است یا علی
هر کی میخواد مستی کنه باید بره مِیخونه
آسودگی هر کی میخواد باید بشه دیوونه
امشب من اون حالو دارم که مِی دوای دردمه
آسودگی هر کی میخواد باید بشه دیوونه
یک جایی رو سراغ دارم که اون محل نزدیکه
روشن کنیم دلامونو اگه دلا تاریکه