دنیا بود و من و یک دلسردی
شور – شب اول محرم الحرام 1400 هیئت پیشوا
دنیا
بود و من و یک دلسردی
خسته پَر شکسته از نامردی
سرگرم بازی دنیا بودم
آخر هم خودِ تو پیدا کردی
شکسته بود وجودم
اصن گم شده بودم
شبی که اولین بار حرم رو دیدم بهت رسیدم
درست وقتی که من از همه بریدم بهت رسیدم
بازم مثل همیشه درد و دلامو برات آوردم
تو دستامو گرفتی هر دفعه آقا زمین میخوردم
... سلطانم ، امام حسین ای جانم ...
اِنقدر زیر پر و بالت بودم
حق دارم بشم آقا دیوونت
تو هر لحظه لحظه ی این دنیا
پیشم باش تورو جون ریحانت
دلم به زیر دِینه
دیوونه ی حسینه
درست مثل یه مادر تا همین الآن غصمو خوردی
آوردی منو تو بین الحرمینت دلم رو بردی
دلی که بردی آقا بدجوری حالا دردسرم شد
توی سینه ی من نیست فراریه چون جلد حرم شد
... سلطانم ، امام حسین ای جانم ...
تقدیرم رو در کنارت بنویس
زندگی بدون تو ممکن نیست
هر کی در پناهته آسوده ست
هر کی نوکرت نشه ایمن نیست
چه خوبه روزگارم
تا که شما رو دارم
کبوترات هم حتی اینو میدونن چقدر رحیمی
به تو بجای ارباب باید گفت آقا رفیق صمیمی
تو باشی احتیاجی به هیچکسی تو دنیا ندارم
بمیرمم خوشم چون سر رو پاهای خودت میذارم
... سلطانم ، امام حسین ای جانم ...
شاعر : محمدرضا محمدزاده