داره دلم میلرزه با صدای زنگ قافله
داره دلم میلرزه با صدای زنگ قافله
منو به آتیشم زده فکر فراق و فاصله
دلشوره داره خواهرت چیکار کنم کار دله
آهـــ
اینجا که اومدیم حالم خراب شد
غم دلم یهو چه بی حساب شد
تموم آرزوم نقش بر آب شد
تموم خواهشم فقط همینه
بیا دیر نشده بریم مدینه
نذار که داغتو زینب ببینه
... آهـ جانم حسین ، جانم حسین ...
از وقتی اومدیم همش اَمَن یُّجیبه رو لبام
قرارمون چی بود داداش نگو نمیمونی باهام
دنیای بی تورو حسین حتی یه لحظه نمیخوام
آهـــ
چه کربلاییه چه نینوایی
میاد از این دیار بوی جدایی
بریم که خواب دیدم رو نیزه هایی
بریم نذار که پیر بشم یه روزه
اینجا پُر از سپاه کینه توزه
نذار تو شعله ها حرم بسوزه
... آهـ جانم حسین ، جانم حسین ...
کیه ندونه که فقط تو تکیه گاه زینبی
بی تو میمیره خواهرت حسینُ مِنی نبی
از حالا میبینم که زیر نیزه نامرتبی
آهـــ
دارم میبینمت میون گودال
با تنی غرق خون که رفته از حال
سر پیراهنت شده چه جنجال
اسبا میان برا تشییع جنازه
یکی یکی میان با نعل تازه
مصیبتت داداش چه پُر گدازه
... آهـ جانم حسین ، جانم حسین ...
شاعر : حسین خدادی