خدا نیاره تو بیابون بچه بمونه بین گرگا
سنگین – شب سوم محرم الحرام 1400 هیئت پیشوا
خدا نیاره تو بیابون بچه بمونه بین گرگا
مونده رو صورت کوچیکم جای دست آدم بزرگا
جوری زدن تو صورتم زیر چشام ورم کنه
حالا که نیستی بابایی کی روسری سرم کنه
مادربزرگم فاطمه دیشب بهم سر زد و رفت
خسته شدم از دست زجر اون منو بیشتر زد و رفت
بابا بغلتو میخوام ، بابا بارونیه چشمام
... بابا ، بابا حسین بابا (3) ...
خدا نیاره تو شلوغی بچه بیفته زیر پاها
بهت بگم سرم چی اومد ، بهت بگم رفتیم کجاها
تو از گودال برام بگو ، از سنگ و بام برات بگم
خوردی عصا برام بگو ، از شهر شام برات بگم
پیرمردا تورو زدن ، منو زدن پیرزنا
هیچ دختری گیر نکنه وسط این بد دهنا
بابا بغلتو میخوام ، بابا بارونیه چشمام
... بابا ، بابا حسین بابا (3) ...
خدا نیاره توی غربت یه عده راهتو ببندن
یهودیه اومد جلو تا هلم بده همه بخندن
از مجلس حرام نگم واللّهه بی حُرمتیه
از عمه زینبم بگم این زن چقدر غیرتیه
دختراتو بغل میکرد ، گوش منو گرفته بود
آخه هنوز اون دلقکه از توی جمع نرفته بود
بابا بغلتو میخوام ، بابا بارونیه چشمام
... بابا ، بابا حسین بابا (3) ...
خدا نیاره وسط شهر همه بخوان بدن نشونت
دورتو نامَحرم بگیره یه دفعه بند میاد زبونت
مشت و لگد تموم که شد با تازیونه میزدن
جا نبود اما همشون شونه به شونه میزدن
چه بازار شلوغی بود ، چه بی بهونه میزدن
آخر نفهمیدم اونا سر چی چونه میزدن
بابا بغلتو میخوام ، بابا بارونیه چشمام
... بابا ، بابا حسین بابا (3) ...