کی گفته که غریب شدی برات یه لشکر اومده
کی گفته که غریب شدی برات یه لشکر اومده
سپاه زینبو ببین دوتا دلاور اومده
بذار که جون فدات بشن حالا که خواهر اومده
آهـــ
غصه نخور مگه خواهر نداری
من اومدم نگن یاور نداری
پسرامو مگه باور نداری
تورو قسم میدم به جون مادر
بذار برن مثه علی اکبر
دلم میخواد بشن برا تو پرپ
... آهـ عشق زینب ، عشق زینب ...
نوبتی هم باشه حالا نوبت خواهرت رسید
بدرقشون کن با دعا من اومدم با این امید
که توی راه تو بشم منم یه مادر شهید
آهـــ
حالا که اومدم با چشم گریون
بیا نذار که من بشم پریشون
نذاری من خودم میرم به میدون
تموم زندگیم فدات حسین جان
همه چیمو میدم برات حسین جان
هستم تا آخرش به پات حسین جان
... آهـ عشق زینب ، عشق زینب ...
برا یه لحظه هم شده من از تو دل نمیکَنم
خودمو واسه غربتت به آب و آتیش میزنم
بذار برن تا نبینن رخت اسارت به تنم
آهـــ
نذار بشه بازم مدینه تکرار
که ببینن دارن تو کوچه بازار
یه زنو میزنن به پیش انظار
نذار تا کوفه و شامو ببینن
نذار طناب دستامو ببینن
نذار که اشک چشمامو ببینن
... آهـ عشق زینب ، عشق زینب ...
شاعر : حسین خدادی