با رفتنت قاسم عمو دل از دل ما میبری
زمینه – شب ششم محرم الحرام 1400 هیئت پیشوا
با رفتنت قاسم عمو دل از دل ما میبری
با این حمایلی که بستی یه لشکری تک نفری
ببین که انداختیم عمو عجب توی دردسری
آهـــ
برو ببر دل ماه و زحل رو
برو و حمله کن بخون غزل رو
برو تا ببینن واژه ی یل رو
برو نشون بده حرف تا عمل رو
برو و زنده کن اسم جمل رو
برو بچش عمو طعم عسل رو
... وای عمو ، وای عمو ...
افتادم از پشت فرس سینه و دنده هام شکست
عمو به فریادم برس نیزه به پهلوهام نشست
افتاده کاکلم تو دست شمر و سنان و خولیِ پست
آهـــ
سرمو میبَرن اگه برسی دیر
پُره زخمه تنم زِ ضرب شمشیر
منو هم میکُشن با نیزه و تیر
بهم میخندیدن با حالت تحقیر
بهم سنگ میزدن با ذکر و تکبیر
عمو لعنت به این بدیِ تقدیر
... وای عمو ، وای عمو ...
میون سنگ و نیزه ها زدم عمو تورو صدا
تموم دنده هام شده عمو زِ هم جدا جدا
گرفته بوی فاطمه تموم خاک کربلا
آهـــ
بیا ببین عمو سرمو شکستن
پیش چشم همه پرمو شکستن
به خدا حُرمت حرمو شکستن
شبیه کوچه شد روضه ی من هم
نَه مادر که کتک میخورد حسن هم
حتی یه سیلی خورد به بی کفن هم
... وای عمو ، وای عمو ...
شاعر : حسین خدادی