بیت الاحزانمه سر مزارت
زمینه – شب 19 رمضان المبارک 1400
بیت الاحزانمه سر مزارت
پاشو زهرا ببین غریبه یارت
میشکنم بغضمو حالا کنارت
بعد تو من یه روز خوش ندیدم
رفتی و بی تو من چیا کشیدم
ناسزا روی منبرا شنیدم
سی سال بار غمت رو شونمه
بوی آتیش هنوز تو خونمه
میخ و مسمار بلای جونمه زهرا
سی ساله که علی رو کشتنو
کاشکی جای تو میزدن منو
پیش شوهر نمیزنن زنو زهرا
... ای وای ای وای کجایی فاطمه ...
بین این شهر شوم بی احترامم
هر چی بد بودنو زدن به نامم
مردم حتی نمیکنن سلامم
من که مظلوم ترینِ رو زمینم
هی نمک میخوره به زخم سینم
هر دفعه که مغیره رو میبینم
دستامو بست غرورمو شکوند
توی کوچه رو خاک منو کشوند
آتیش آورد و خونمو سوزوند زهرا
ریختن تو خونمون چهل نفر
در که وا شد تو موندی پشت در
میخ در شد برا تو دردسر زهرا
... ای وای ای وای کجایی فاطمه ...
گریه ی این شبام برا حسینه
بغض توی صدام برا حسینه
کل دلشوره هام برا حسینه
مثل ابر بهار چشام میباره
فکرشم جونمو به لب میاره
آخ بمیرم حسین کفن نداره
پیرهنی که تو دادی میدرن
گرگا از غارتش نمیگذرن
حتی انگشترش رو میبَرن زهرا
تشنه لب جون میده تو کربلا
زیر دست یه عده بی حیا
میبُرن حنجرش رو از قفا زهرا
... ای وای ای وای غریب کربلا ...
شاعر : محمد امین حق پناه