دلم خوش است به روزی که کربلا بودم
شعرخوانی – شب 20 رمضان المبارک 1400
دلم خوش است به روزی که کربلا بودم
میان صحن دو تن در برو بیا بودم
دلم خوش است به روزی که هر چه میکردم
زِ نوکران شما من سری سوا بودم
دلم خوش است به روزی که در بهشتِ روی زمین
گهی به روی صورت و گاهی به روی پا بودم
دلم خوش است به روزی که مادرم می گفت
دو ساله تعزیه را اصغرِ شما بودم
دلم خوش است به روزی که لحظه ای به زمین
و لحظه ی دگرش را پَرِ هوا بودم
دلم خوش است به روزی که مثل نوکرها
حضور حضرت ارباب در صفا بودم
دلم خوش است به روزی که چون مریض شدم
بدون چون و چرا در پی شفا بودم
دلم خوش است به روزی که زائرت باشم
ندیده کرب و بلا را مسافرت باشم