گفتم که علی گفت بگو سِرّ الله
شعرخوانی، زمزمه – شب 21 رمضان المبارک 1400
گفتم که علی گفت بگو سِرّ الله
گفتم که علی گفت بگو عین الله
گفتم که به وصفش چه بگویم گفتا
لا حول و لا قوة الا بالله
این گفت بزرگ و نامدار است علی
آن گفت که مرد روزگار است علی
اما به حقیقت او نه آن است نه این
آئینه ی ذات کردگار است علی
حکایت تاب زلفان علی است
جهان مدهوش مژگان علی است
تو میدانی که عشق و عاشقی چیست
هدف از عشق چشمان علی است
اوزان غزل که مستِ مستم کرده
یک شاعر خوب و چیره دستم کرده
گویم همه جا خدا پرستم اما
ایوان نجف علی پرستم کرده
گفتم که علی گفت بگو سِرّ الله
شعرخوانی – شب 22 صفرالمظفر 1400
گفتم که علی گفت بگو سِرّ الله
گفتم که علی گفت بگو عین الله
گفتم که به وصفش چه بگویم گفتا
لا حول و لا قوة الا بالله
کفترم جا به بام حیدر دارم
از ازل شوق دام حیدر دارم
آسمان هم زمین بیاید باز
من امامی به نام حیدر دارم
هر قلب به سینه قبله گاهی دارد
هر قبله برای خود خدایی دارد
اما زِ درون کعبه فرمود خدا
ایوان نجف عجب صفایی دارد
علی امام من است و منم غلام علی
هزار جان گرامی فدای نام علی