این ذوالفقار و آن یکی در دست دَف دارد
شعرخوانی – شب چهارم فاطمیه اول 1400
این ذوالفقار و آن یکی در دست دَف دارد
مرد فرار است آن یکی این جان به کف دارد
روز اُحد ثابت شده بر عالم و آدم
کفش علی بر آن خلیفه ها شرف دارد
قربان پیغمبر بگردم که در این عالم
باغ گل او چندتایی هم علف دارد
بسیار مسرورم که هستم شیعه ی حیدر
آری گدای مرتضی بودن شعف دارد
از پادشاهان جهان سلطان ما حیدر
تنها کسی باشد که ایوان نجف دارد