مریض عشقم و دارالشفای من نجف است
شعرخوانی – شب اول فاطمیه دوم 1400
مریض عشقم و دارالشفای من نجف است
دوای درد دل مبتلای من نجف است
در این هوای نفس گیر و سرد دنیایی
دلیل گرمیِ حال و هوای من نجف است
همین که در همه جای جهان غریب شدم
دوباره بر دلم افتاد جای من نجف است
مس وجود من آخر طلای ایوان شد
علی طبیب من و کیمیای من نجف است
کنار صحن نجف داد میزند شب داد
بهشت در همه عالم برای من نجف است
برا به حج چه نیازیست در کنار علی
صفا و مروه و رکن و منای من نجف است
زیارت همه ی اهل بیت در اینجاست
مدینه مشهد و کربلای من نجف است
به اشتیاق به دنبال مرگ خواهم رفت
اگر که عاقبت ماجرای من نجف است
شاعر : مجتبی خرسندی