آه ای دنیای من
زمینه – شب چهارم فاطمیه دوم 1400
آه ای دنیای من
تو زمین خوردی پیش چشمای من
عزیزم رفتی پشت در جای من
آه ای دنیای من
در افتاد رو سرت
چهل نفر رد شدن از روی پیکرت
بمیرم تو آتیش سوخته معجرت
در افتاد رو سرت
بین دیوار و در گیر افتادی
زندگیتو برا حیدر دادی
... آه فاطمه جانم ، فاطمه جان ...
خونم شد قتلگاه
از نفس افتادی دنیام شد تباه
روزگارم رو قنفذ کرده سیاه
خونم شد قتلگاه
وای از آتیش و دود
تازیونه سمتت میومد فرود
تقصیر من بود که بازوت شد کبود
وای از آتیش و دود
غم عالم نشست روی قلبم
آخ چه آشوبیه توی قلبم
... آه فاطمه جانم ، فاطمه جان ...
حرف رفتن نزن
چند روزه که ناخوش احوالِ حسن
واسه کی داری میدوزی پیرهن
حرف رفتن نزن
نزدیکه کربلا
وعدمون باشه وقتی که کربلا
همه میرن و تاریکه کربلا
نزدیکه کربلا
ته گودال تنی بی سر مونده
غرق خون رو زمین پیکر مونده
... آه ای حسین جانم ، ای حسین جان ...
شاعر : حسین خدادی